دورهمی

بوی نویی بهار

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۰۸ ق.ظ

ما بهار را به چشم دیدیم. هنوز دلبسته آنیم. بوی نویی بهار که بگذرد، روزهای تعطیل که تمام شود، به یک هفته گذشتنِ از آن که برسیم؛ روز رفتن حاج آقاست. بهار را دلخوش می‌دارم به روزی که حاجی مرا برد و در شش هفت سالگی برایم کت و شلوار خرید. کت وشلوار ِ کِرِم. نمی‌دانم مدل آن کت شلوار را در کودکی ِ سینما رفتنم در کدام فیلم دیده بودم که اصرارم به خرید رنگ کِرِم آن بود. خریدش برای من حاج آقا. یادم هست لحظه لحظه خریدنش را. کجا؟ باب همایون. کی؟ سال 57. الان که یادش می‌افتم به خودم می‌گویم لیاقتت کم است مهدی، که اگر می‌دانستی این روزها از راه می‌رسد، دستت را می‌کشیدی و بو می‌کردی لبه آن یقه‌ای که پدر به آن اشاره می‌کرد و می‌گفت: " آقاجون این یقه‌اش بهت خیلی می‌آد."

سال نو مبارک رفقا.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۲۸
نویسنده

بهاریه

مهدی شمس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی